loading...
عشق,دل نوشته,

صادق بازدید : 43 پنجشنبه 04 خرداد 1391 نظرات (0)


وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا

گر داد من شکسته دادا، دادا
ور نه من و عشق هرچه بادا، بادا

ابوسعید ابوالخیر

--------------

نام تو را میبرم ای عشق !
و دهانم
به آنی
جهانی میشود !

....


آه خدایا!

آنها نمی دانند زمانی پیر خواهند شد

که دیگر نتوانند عاشق شوند...


گابریل گارسیا مارکز

-----------------

عشق فرا می رسد
و با ترن آن شادی می آید
خاطرات خوش قدیمی
رنج های کهن تاریخی
اگر ما هنوز بی پرواییم
عشق، زنجیر های ترس را
از روحمان می گسلد.

ما از هراسمان جدا می شویم.
در روشنایی سراسیمه ی عشق.
شهامت پیدا می کنیم
و ناگهان می بینیم
که عشق تمام هستی مان را هزینه کرده است
و تا همیشه خواهد ماند
هنوز فقط عشق است
که ما را رها می سازد.

"مایا آنجلو"

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 19
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 24
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 68
  • بازدید کلی : 2,912