loading...
عشق,دل نوشته,
صادق بازدید : 51 شنبه 06 خرداد 1391 نظرات (0)
عشق
سفر به روشني اهتراز خلوت اشياست
و عشق
صداي فاصله هاست
صداي فاصله هايي كه
غرق ابهامند
نه ،
صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند
و با شنيدن يك هيچ مي شوند كدر
هميشه عاشق تنهاست
و دست عاشق در دست ترد ثانيه هاست

...من خواهم آمد
و پیامی خواهم آورد

من گره خواهم زد،
چشمان را با خورشيد،
دل ها را با عشق،
سايه ها را با آب،
شاخه ها را با باد

----------
كسی را میخواهم، نمییابمش
میسازمش روی تصویر تو
و تو با یك كلمه فرو میریزیاش
تو هم كسی میخواهی، نمییابیش
میسازیاش روی تصویر من
و من نیز با یك كلمه ...
اصلا بیا چیز دیگری نسازیم
و تن به زیبایی ابهام بسپاریم
فراموش شویم در آنچه هست
روی چمنهای هم دراز بكشیم
به نیلوفرهامان فرصت پیچش بدهیم
بگذار دستهایم در آغوش راز شناور شوند
رویای عشق در همین حوالی مبهم درد است شاید!
-
-------------
آنقدر دوستت دارم

که هر چه بخواهی همان را بخواهم

اگر بروی شادم

اگر بمانی شادتر

تو را شادتر می خواهم

با من یا بی من

بی من اما

شادتر اگر باشی

کمی

- فقط کمی -

ناشادم

و این همان عشق است

عشق همین تفاوت است

همین تفاوت که به مویی بسته است

و چه بهتر که به موی تو بسته باشد

----------
بگذار از ما
نشانه ی ِ زندگی
هم زباله ی باد که به کوچه می افکنیم
تا از گزند ِ اهریمنان ِ کتابخوار
ــ که مادربزرگان ِ نرینه نمای ِ خویش اند ــ امان ِمان باد.
تو را و مرا
بی من و تو
بن بست ِ خلوتی بس


شاملو
------------
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 52
  • بازدید کلی : 2,896