loading...
عشق,دل نوشته,

صادق بازدید : 44 پنجشنبه 04 خرداد 1391 نظرات (0)
ای عشق !

بی آنكه ببينمت

بی آنكه نگاهت را بشناسم

بی آنكه دركت كنم

دوستت می داشتم .

شايد تو را ديده ام پيش از اين

در حالی كه ليوان شرابی را بلند می كردی

شايد تو همان گيتاری بودی كه درست نمی نواختمت .

دوستت می داشتم بی آنكه دركت كنم

دوستت می داشتم بی آنكه هرگز تو را ديده باشم

و ناگهان تو با من -تنها

در تنگ من

در آنجا بودی .

لمست كردم

بر تو دست كشيدم

و در قلمرو تو زيستم

چون آذرخشی بر يكی شعله

كه آتش قلمرو توست

ای فرمانروای من !
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 55
  • بازدید سال : 99
  • بازدید کلی : 2,943